یه روز یه نفر می شنوره که تو قزوین کفتری با یه بال پرواز می کنه. میره قزوین و اون کفتر رو می خره می بره شهر خودشون ، ولی میبینه که کفتره داره با دو بال پرواز می کنه.
برمیگرده قزوین پیش صاحب کفتر و میگه : این کفتر که درست پرواز میکنه !
مرده میگه : ببم جان این جا قزوینه و این کفتر از ترس ک....ش یه بالش رو میگیره اونجاش و پرواز میکنه!!!